مهرورزی درقلب ماست | |||
سیره ی حکومتی امیر المومنین (ع) کلید تحقق اصول چهارگانه ی دولت جدید کارگزاران نظام جمهوری اسلامی با نهادینه نمودن سیره های حکومتی پیامبر اکرم (ص) و امیر المومنین (ع) خواهند توانست تحقق بخش حکومت دینی و اهداف و ارمان های مقدس نظام باشندادامه مطلب...
بسم الله الرحمن الرحیم خداوند بخشنده و مهربان است .
اسلام دینی الهی و آسمانی است . بنابراین مهربانی و مهرورزی جایگاه ویژه ای در این دین آسمانی دارد.زیرا خداوند مهرورز و رئوف است .
انسان به طور فطری موجودی عاطفی است.یعنی ناخودآگاه جویای محبت و عاطفه است . دلیل محکم برای اثبات ادعای فوق همین گرایش طبیعی و غریزی انسان به اجتماع و زندگی اجتماعی است . تا در سایه این اجتماع به نیاز های فطری خویش دست یابد . دین اسلام به عنوان کامل ترین دین آسمانی تاکید ویژه ای بر محبت و مهرورزی دارد . الگوی انسانی کامل معرفی شده در دین اسلام حضرت محمد (ص) است . محبت و مهربانی در تمامی ابعاد زندگی ایشان موج می زند . از کانون گرم خانواده گرفته تا اجتماع مردم عادی – از دعوت آسمانی ایشان گرفته تا جنگ ها و غزواتی که ایشان با آن ها مواجه شد.در تمامی این مراحل ایشان هرگز اصل مهم مهرورزی را فراموش نمی کردند .
دین اسلام رابطه میان مسلمانان را یک رابطه برادری و برابری معرفی می کند و برای همه اقشار حقوق مساوی و یکسانی را قائل است و این مهم را به کرات توسط سیره پیامبر متذکر می شود.مثلا اینکه بلال حبشی یک سیاه بود ولی موذن پیامبر بود. یا سلمان فارسی عرب نبود ولی در مجالس همنشین پیامبر بود . و در صحنه هایی که حضرت در مجالس گوناگون با تمامی قشرهای جامعه مراوده و نشت و برخاست داشتند .
دین اسلام با وضع قوانین خاص عنصر محبت و مهرورزی را به شکلی خاص تداوم می بخشد. زکات – خمس – صدقه و احسان از جمله ی این قوانین و ضوابط هستند. به گونه ای که زکات را با نماز توصیه می کند. تاکید اسلام بر حقوق همسایه نمونه ی دیگری از اهمیت مهرورزی در اسلام است .اسلام مسلمین را مکلف کرده که از احوال همسایه خویش دستگیری نمایند . مبادا مسلمانی شب سیر بخوابد در حالی که همسایه اش با شکم گرسنه شب را به صبح برساند که در این صورت مسلمان نیست .
تاکید اسلام به برگزاری نماز جمعه و جماعت – صله رحم - ... نیز بیانگر اهمیت مهرورزی در اسلام است .
محبت اکسیری است که در پناهش جان رونق حیات می یابد و خار ارزش گل پیدا می کند.
کیمیایی است که خاک را به طلا بدل می کند و زیستن را معنای بودن می بخشد.زمستان جان به امیدش جامه ی بهار به تن می کند و تن تن پوش پاییز زندگی با یاد حضورش رنگ و جلایی دیگر می گیرد.راستی کدام یک از ما قادریم بی بودنش بودنمان را تحمل کنیم؟و در نبودش زندگی کنیم؟که هر جا نفسی بر اید به همت وجود اوست و چون فرو رود به امید حضورش خداوندی را سپاس که رحمان است و رحیم و راستی که چه زیباست تا در رحمت بی منتهایش رحمان را بر رحیم سبقت می دهد و این گونه درد امید را روانه ی جام دل ها می نماید.رحمانی که چتر رحمت بی منتهایش سایبانی است بر سر تمامی کائنات و چراغی است فرا راه انان که دنبال طریق هستند.خدای مهربانی که مهر در پناهش معنا می شود و محبت با تفسیر او معنایی دیگر می یابد و دامنه ی لطفش ان قدر وسعت می یابد که در تمام هستی ذره ای را نمی یابی که بر ان سایه نداشته باشد و لحظه ای را نمی بینی که در ان جاری نباشد و راستی چگونه می توان تصور کرد که بود و در پناهش نبود ماند و از او مدد و مهر ندید که امدنمان با مهر است و رفتنمان با امید حضور در امانگاه پر مهرش.
به نام خدا وند خالق زیبایی ها ...
ابتدا تعریف محبت را بدانیم وبعد به موانع آن بپردازیم.
محبت:عشق ورزیدن به یکدیگر است بدون هیچ چشم داشتی!
محبت:لبخند خالصانه است بر چهره!
محبت:شنیدن ندای قلبی همنوع است!
محبت:عاشقانه زیستن است!
محبت:نگاه نگران مادر به فرزند است!
محبت: نگاه معلم است به شاگرد!
وبالاتر از همه ی این ها نگاه خداوند است به همه ی ما اگر بفهمیم!
وچه زود یادمان می رود که هرچه داریم از اوست.
چه زود یادمان می رود که ما در دنیا آمده ایم تا امتحان پس دهیم.
چه زود فراموش می کنیم که ما بنده ای بیش نیستیم .
اگر لحظه ای وفقط لحظه ای زندگیمان را مرور کنیم خیلی چیز ها دستگیرمان می شود اگر بفهمیم یا بهتر بگویم اگر بخواهیم که بفهمیم.
مگر نه اینکه ما انسانیم ودیوانه وار به محبت یکدگر محتاج ...پس چه بر سرمان آمده که انقدر فاصله است بین ما .
کرسی های داغ دوران کودکی کجا رفتند؟
دیوان اشعار حافظ ،سعدی،فردوسی و...کجا رفتند تا دوباره دور کرسی داغ بنشینیم وپدر بزرگ با آن صدای دلنشینش برایمان بخواند ومادر آهسته آهسته انارها را دانه کند وبا نمک بخوریم.چه شد آن همه عشق ومحبت؟
چرا مصداق این بیت شعر شده ایم که نمی دانم شاعرش کیست وچه دید که چنین سرود:
در این دوران زدل ها کینه خیزد پسر با مادر خود می ستیزد
چه عصر فتنه انگیزیست یارب که خواهر از برادر می گریزد
ادامه دارد...
با نام خداوند خالق کل هستی
امروز راجب به مهر ومحبت با همکاران صحبت می کردیم یکی از دوستان حرف جالبی زد بد نیست شما هم بدانید :
شما می گویید که چه بر سر عشق ها ومحبت های دوران کودکی ما آمده است ولی هیچ وقت در آیینه ی دل خودتان را برانداز کرده اید؟
ما با تعجب به او نگاه کردیم.
ادامه داد آره ببینید که مادیات چه قدر شما را احاطه کرده است .
آیا شما همان همکاران چند سال پیش هستید. شما نبودید که در جلسه ی شورای گذشته...ودیگر هیچ نگفت...
باخودم گفتم :اول سری به دل های خودمان بزنیم بعد دیگری را متهم کنیم.
وقتی کسی از ما می پرسد فلانی چرا سری به ما نمی زنی چه پاسخی می دهیم؟
آره من هم یکی از همین فلانی ها هستم وهمش می گویم خوب کار ،زندگی،وقت ندارم،در آخر هم با یک ببخشید خودم راتبرئه می کنم و...
محبت از درخت آموز
که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
محبت ...
و اثر آن در پیشرفت جامعه
خداوند متعال به حضرت محمد(ص) می فرمایند:
این چهره ی بشاش تو واین لبخندهای تو به مردم است که باعث می شود آن ها گرد تو جمع آیند.
آری هر موجود زنده ای به عشق ومحبت دیگران احتیاج دارد .
مگر نه اینکه می گویند:
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه ها مل می شود ...
راستی گفتم سرکه یادم افتاد که سال نورا تبریک بگویم وامید وارم در سال جدید که سال
(( اتحاد ملی وانسجام اسلامی ))
است در سایه لطف خدا دستان چپاول گران را از سرزمین اسلامیمان کوتاه کنیم .
انشاء الله
سوال این است نقش محبت در پیشرفت وتعالی یک جامعه چیست؟
بچه ای را در نظر بگیرید بعضی اوقات با این که مادر از دست او عصبانی است واورا از خود ترد می کند ولی باز هم به طرف مادر می آید.
چرا ؟ ؟ ؟
چون عشق واقعی مادر ومحبت قلبی مادر اورا به طرف خودش می کشد .
حال در یک جامعه اگر من نوعی به عنوان عضوی از این جامعه احساس کنم که مسئولین مملکت
از روی علاقه ای که به سرنوشت من دارند یه کشور خدمت می کنند حتما تا پای جان از ایشان
دفاع خواهم کرد وسعی می کنم با آوایی که با هم وطنانم سر می دهم از آرمان هایم دفاع
کنم .وایا ا ین باعث پیشرفت وتعالی جامعه نخواهد بود.
پیامبر (ص) که ما سیره ی ایشان را می خواهیم سر لوحه ی زندگی مان قرار دهیم چه رفتاری
با مردم داشتند وچه چیزی باعث می شد که یهودی ومسیحی را نیز به طرف خودشان جذب
نمایند واینک ما بعد از سالیان درازی که از رحلت ایشان می گذرد اگر واقعا آن چه که ایشان برای
ما به یادگار گذاشتند را سر لوحه ی کارهایمان قرار دهیم آیا در زندگی مان تحولی عظیم رخ
نمی دهد.
پیامبر به عیادت کسی می روند که هر روز بر سر شان زباله میریخت راه را بر ایشان می بست
...
ما چه می کنیم با کسی که حتی این کارها را هم نکرده است تنها از ما کمکی جزیی
می خواهد؟
چندانکه گفتم غم باطبیبان درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هردم در دست بادیست گوشرم بادش از عندلیبان
یارب امان ده تا باز بیند چشم محبان ،روی حبیبان
درج محبت بر مهر خود نیست یارب مبادا کام رقیبان
ای منعم آخر خوان وجودت تا چند باشیم از بی نصیبان
حافظ نگشتی شیدای گیتی گر می شنیدی پند ادیبان
مردم خوب ایران دوستتان دارم...
باز هم یک خبر خوش ویک تبریک ویژه ...
دوستان خوبم ...
باز هم اتحاد وهمبستگی ملت ما حماسه آفرید
((دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای ))
باز هم کلمه ی سحرآمیز ما می توانیم کار خودش را کرد
شکر وسپاس خداوندی را که همیشه وهمه جا پشتیبان ما بوده هست وخواهد بود
با همین دیدگان دیدگان اشک آلود ،
باهین روزن گشوده به دود،
به پرستو،به گل،به سبزه درود!
به شکوفه،به صبحدم ،به نسیم،
به بهاری که می رسد از راه،
چند روز دگر،به ساز وسرود.
ما که دل های مان زمستان است،
ما که خورشیدمان نمی خندد،
ما که باغ وبهارمان پژمرد،
ما که پای امیدمان فرسود،
ماکه در پیش چشم مان رقصید،
این همه دود زیر چرخ کبود ،
سر راه شکوفه های بهار ،
گریه سر می دهم با دل شاد!
گریه ی شوق ،با تمام وجود!
سال ها می رود که از این دشت،
بوی گل یا پرنده ای نگذشت.
ماه ،دیگر دریچه ای نگشود ،
مهر، دیگر تبسمی ننمود!
اهرمن می گذشت وهر قدمش،
ضربه ی هول ومرگ ووحشت بود!
بانگ مهمیزهای آتش ریز
رقص شمشیرهای خون آلود!
اژدهامی گذشت ونعره زنان
خشم وقهر وعتاب می فرمود!
وزنفس های تند زهرآگین
باد، همرنگ شعله بر می خاست
دود بر روی دود می افزود!
هرگز ازیاد دشتبان نرود
آنچه را اژدها فکند وربود!
اشک در چشم برگها نگذاشت ،
مرگ نیلوفران ساحل رود
دشمنی کرد با جهان پیوند
دوستی ،گفت با زمین بدرود!
شاید ای خستگان وحشت دشت،
شاید ای ماندگان ظلمت شب
در بهاری که می رسد از راه
گل خورشید آرزوهامان
سر زد ازلای ابرهای حسود!
شاید اکنون کبوتران امید
بال در بال آمدند فرود
پیش پای سحر بیفشان گل!
سرراه صبا بسوزان عود !
به پرستو ،به گل ،به سبزه، درود !
خداوند زیباست وزیبایی ها را دوست دارد...
باید به یکدیگر عشق بورزیم ،
اما عشق را به بند نکشیم .
بایکدیگر باشیم ویکدیگر را دوست بداریم ،
اما ...
نه آنقدر که نتوانیم بدون یکدیگر زندگی کنیم واسیر هم شویم؛
زیرا این امر سد راه موفقیت ها وپیروزی های ما می شود .
4598:کل بازدید |
|
10:بازدید امروز |
|
0:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فروزان جعفریان
معلم هستم عاشق زندگی وهمسر وفرزندم برای تک تک جوانان ایرانی آرزوی سربلندی وموفقیت می کنم | |
لوگوی خودم
| |
بایگانی | |
بهار 1386 | |
اشتراک | |